&داستان دوستان&
?«نسبت مستقیم صله رحم باعمر»
یکی ازپیروان حضرت امام موسی کاظم(ع)به نام شعیب عقرقوقی گفت:روزی خدمت حضرت بودم،ایشان ابتداءً بدون سابقه فرمود:ای شعیب،فردامردی ازساکنین مغرب تراملاقات می کندوازحال من می پرسد،تودرجواب اوبگو به خدا سوگندموسی بن جعفرامامی است که حضرت صادق(ع)اوراسفارش فرموده وتصریح به امامتش کرده،هرچه ازحلال وحرام سئوال کردازطرف من جواب ده.گفتم:فدایت شوم آن مردمغربی چه نشان دارد؟
فرمود:مردی بلندقدودرشت هیکل است به نام یعقوب وقتی اوراملاقات کردی ترس نداشته باش ،هرچه پرسیدجواب بده،واگرمیل داشت پیش من بیایداورابیاور.
شعیب سوگندیادکردکه روزدیگرمن درطواف بودم،مردی جسیم وقوی هیکل روی به من کرده گفت:می خواهم ازتوسئوالی کنم راجع به احوال آقا ومولایت.
گفتم:کیست آقایم؟گفت:موسی بن جعفر(ع).گفتم:نام توچیست؟جواب داد،یعقوب.ازمکانش سئوال کردم،گفت:ازاهالی مغربم.پرسیدم: ازکجامراشناختی؟گفت:درخواب دیدم کسی به من دستوردادشعیب راملاقات کن وهرچه می خواهی ازاوبپرس وقتیکه بیدارشدم ازنام توجستجوکردم ترابه من راهنمایی کردند.
گفتم:بنشین دراینجاتاازطواف فارغ شوم.بعدازطواف پیش اورفتم وصحبت کردم،اورامردی داناوعاقل یافتم.ازمن خواهش کردکه خدمت امام(ع) برسانمش،دست اوراگرفتم وخدمت حضرت بردم.اجازه ورودخواستم،بعدازرخصت داخل شدیم.
همینکه امام(ع)چشمش به اوافتادفرمود:ای یعقوب تودیروز وارداینجاشدی.بین تووبرادرت درفلان مکان نزاعی واقع شدوکاربه جایی رسیدکه یکدیگررادشنام دادید.این چنین کرداری روش مانیست.دین ماوپدران مامخالف این کارهااست وهرگزکسی رابه چنین کاری دستور نمی دهم،ازخداوندبترس وپرهیزکن.به همین زودی مرگ مابین تووبرادرت جدایی می افکندوبرادرت درهمین سفرخواهد مرد،قبل ازآنکه به وطن برسد.توهم ازکرده خودپشیمان می شوی،این پیش آمدبه واسطه آن است که قطع رحم کردید،خداوندهم عمرشماراقطع نمود.
آن مردپرسید:فدایت گردم اَجل من کی خواهدرسید؟حضرت فرمود:اَجل توهم رسیده بودلکن چون درفلان منزل نسبت به عمّه خودمهربانی کردی وصله رحم نمودی بیست سال برعمرت افزوده شد.
شعیب گفت:بعدازاین جریان یک سال همین یعقوب رادرراه مکه دیدم واحوال اوراپرسیدم،گفت:درهمان سفربرادرم به وطن نرسیده ازدنیارفت واورادربین راه دفن کردم.1
××××××
پاورقی:1-منتهی الآمال،ج2،ص138